دلم تماشای بازی فوتبال میخواد این وقت شب...
حضور آقاپسرمون منو یاد دوران۱۳-۱۴ سالگیم میندازه. میتونم از اون موقع به عنوان دوران طلایی زندگیم یاد کنم...
سال ۸۷-۸۸-۸۹ ... سال ۸۸ بهترینش بود...
یعنی بدون فوت وقت، یک سال تمام نماز اول وقت ظهر و عصر و مغرب و عشا... البته گاهی نماز صبح هم سرجاش خونده میشد.
همیشه خدا ورزش جزو اصلی ترین کارای زندگیمون بود... یادمه من هر وقت برمیگشتم خونه، اول والیبال کار میکردم، بعد میرفتم سراغ درسام. مسابقات والیبال و فوتبال رو خیلی حدی پیگیری میکردیم...
اون سالها من تو همه مسابقات شرکت میکردم و تو همشون هم اول میشدم. از نهج البلاغه و احکام و انشای نماز و قرائت قرآن گرفته تا مفاهیم قرآن...
مفاهیم قرآن رو که تو دبیرستان ترکوندم و نفر اول کشور شدم.
برای انشای نماز، احکام و قرائت قرآن بهترین رتبههایی که داشتم، رتبه سوم استان بود.
منم واقعا قرائتم خوب بودا... الکی نمیگم.
حتی مداحی هم شرکت میکردم و ...
خلاصه بگم بسیار در امور دینی و مسابقاتش فعال بودم.
اما همیشه با وجودی که نفر اول مسابقات مذهبی بودم، و معدلم هم بیست بود، همیشه یه ضعفی در خودم تو زمینه کارهای علمیتحقیقاتی حس میکردم. سال ۹۱ که تو شهر رتبه اول آزمون علمیشدم، یهو اعتماد به نفسم بالا رفت...
یعنی حالا خیلی خوب شده بود ولی نمازم سر جاش نبود.
فکر میکنم ضعف دوره دبیرستان همین کمبود نماز بود که سال کنکور یهو همه چیز خوب شد. هم درس هم ورزش هم مسابقات هم امور دینی...
برچسبها: من و خدا, نقطه, به خدا اعتماد کنیم
بازتاب گسترده سخنان امروز رهبر انقلاب در رسانههای خارجی