امانوئل والرشتاین چگونه قطع ارتباط با جهان را تئوریزه کرد؟
مریم زارعیان/جامعه شناس
28سپتامبر سالروز تولد امانوئل والرشتاین بود. او هم متاثر از دیدگاهها و نقطه نظرات متفکران و نظریهپردازان مارکسیست است و هم تحت تاثیر رویکردهای اصحاب نظریه وابستگی قرار دارد و بر این مبنا بیانگر تازهترین تلاشها و اقدامات نظری و روشنفکرانه برای تفسیر سیاست جهان برحسب نوعی تقسیم کار یکپارچه سرمایهدارانه است.
از نظر امانوئل والرشتاین،سه نوع جامعه داریم:
🔹 جوامع مرکزی یا هستهای که در تولید صنعتی و توزیع تخصصیافتهاند و دولتهایی نسبتاً قوی داشته و در امور جوامع غیر مرکزی مداخله دارند.
🔹 در پیرامون،کشورهایی قرار دارند که به تولید مواد خام متکی هستند، این کشورها دولتهایی ضعیف و بورژوازی کوچک و طبقه دهقانی وسیعی دارند و بهشدت زیر نفوذ جوامع هستهای قرار دارند.
🔹 جوامع باقیمانده جوامع «شبهپیرامونی» را شکل میدهند که در خصوصیات هر دو حیطه مرکز و پیرامون سهیماند. این نوع جوامع یا جوامع پیرامونی رشدیافتهاند یا جوامع مرکزی در حال افول.
رگههایی از عقاید امانوئل والریشتاین مبنای تصمیمسازی برخی کشورها قرار گرفت. آنها با تکیه بر این نظریات به این نتیجه رسیدند که برای توسعه یافتن لازم است وضعیت خود را در نظام جهانی به خوبی مشخص کنند. اینکه اگر جزو کشورهای «مرکزی» نیستند و لاجرم در دسته کشورهای «پیرامونی» قرار میگیرند، در نتیجه توسعه کشورهای مرکز به معنای عدم توسعه آنهاست و بازکردن درها به روی کشورهای مرکز به معنای غارت ثروت، منابع و مازاد اقتصادی آنهاست. وقتی فرض بر این باشد که ارتباط با آنهایی که بیرون هستند، به معنای استثمار و غارت منابع و مواد خام است، آنوقت سیاست کلی آن میشود که برخی از این کشورها درها را محکم ببندند و قدرت نظامیخود را هر چه بیشتر تقویت کنند تا جلوی دستاندازی کشورهای هسته یا مرکز را بگیرند. در این صورت است که بستن درها و خودکفایی صرف به یکی از آرمانهای اصلی آن کشور تبدیل میشود.
یکی از این کشورها کره شمالی است که 70 سال است تلاش بیوقفهای برای آنکه مورد استثمار کشورهای مرکز قرار نگیرد، داشته است. مقایسه وضعیت کره شمالی که رویکرد مبارزه با امپریالیسم و به نوعی مرکز-پیرامون والرشتاینی را سرلوحه سیاستورزی خود قرار داده است و کره جنوبی که توسعه را در تعامل با کشورهای توسعهیافته دیده، در درک نتایج هر کدام از این دیدگاهها کارگشاست. از آنرو که این دو کشور یک ملت، یک تاریخ، یک فرهنگ، یک نژاد، یک زبان و یک مذهب دارند که تا پیش از جدا شدن در 70 سال پیش وضعیت یکسانی داشتند اما اکنون به دو سرنوشت کاملاً متفاوت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رسیدهاند تا جایی که به عنوان مثال، درآمد سرانه در کشور کره جنوبی، ۲۰ برابر کشور کره شمالی شده است.
برخی از سیاستهای کلی این دو کشور از این قرارند:
🔹 در حالی که کره شمالی روابط خارجی خود را تنها محدود به ارتباط با چند کشور دنیا کرده است، کره جنوبی با اکثر کشورهای دنیا در ارتباط است.
🔹 شعار اصلی کره شمالی خودکفایی در همه چیز است. چندی پیش روزنامه «چوسان شینبو» از روزنامههای پیونگ یانگ مقالهای با این مضمون منتشر کرد که «ما (کره شمالی) تحریمها را زیرپا خواهیم گذاشت و در کوتاهترین زمانِ ممکن سطح زندگی مردم را بهبود میبخشیم. منافع ملی ما در گرو مدیریت اقتصادی بومیاست... به کارگیری روش مدیریت اقتصاد بومیبر اقتصاد خودکفای ملی چوسان استوار است که توانمندی و پتانسیل آن در دل تاریخ به اثبات رسیده است». این در حالی است که کره جنوبی توانست در مدت زمانی کوتاهی با سیاست تولید بر مبنای مزیت نسبی به سطحی از رشد اقتصادی برسد که از آن به عنوان «اعجاز رودخانه هَن» نام میبرند.
🔹 رویکردی که کشورها را به دو دسته امپریالیست و پیرامون تقسیم میکند، کره شمالی را واداشته تا همه هموغم خود را برای توسعه موشک و سلاحهای هستهای خود به کار برد، در حالی که کره جنوبی فاقد سلاح هستهای است. کره شمالی توانسته موشک «هواسانگ» با برد 13 هزار کیلومتر بسازد، اما این کشور توانایی ساخت خودرو باکیفیت را ندارد، اما کره جنوبی سهم حدود 10درصدی در بازارهای جهانی صنایع خودرو را از آن خود کرده است.
🔹 در حالی که کره شمالی کشورها را به دو دسته نوکر امپریالیست (آمریکا) و مستقل تبدیل میکند و روابطش را بر این اساس با کشورهای دیگر سامان میدهد، کره جنوبی در انتخاب کشورها بر اساس منافع جمعی و کشورش میاندیشد. نتیجه این رویکرد و خودتحریمیآن شده که کره شمالی فاقد گردشگر خارجی باشد، اما کره جنوبی با 12 میلیون گردشگر در سال درآمد زیادی از این راه کسب میکند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
برچسبها: خدا, زندگی, هدف, لبخند, دکتر شهریاری
پیش از خرید قفل الکترونیکی توجه کنید